وصال
دهم ماه رجب بود دل و بی قرینه ساختم
میونِ کویرِ قلبم انگاری مدینه ساختم
توی اون شهرِ مدینه خونهای غرقِ سرور بود
فکر کنم که تو دلِ شب نوری چشم به راه نور بود
اونجا بود دیدم که سینه دیگه آرومی نداره
داره از چشمای خورشید، ستاره آروم میباره
فهمیدم بارونِ امشب بارونِ شوقِ وصاله
خدا میدونه میونِ دلِ من چه شور و حاله
گفتم ای خدا چه سازم با دلی که بیقراره
صدایی اومد که گفتش غم مخور این تبِ یاره
گفتم ای خدا ندونم امشب این دلم چها شد
یه ندا اومد تو سینه دلت آهوی رضا شد
گفتم این نورِ چیهِ اسمش، که تو سینه پا نهاده
گفتند اسم اون محمّد، حضرتِ امامِ جواده
شکر حق که مشکل من حلّ ز لطفِ کیمیا شد
عاقبت بعد یه عمری مسِ قلبِ من طلا شد
هلال
از جنان تا به مدینه صف انس و مَلَک است
به خم شانهی سلطانِ ولا دلبرک است
دلبرک نه تو بگو شمع و گل و شاپرک است
خانه شد خوان سخا چشم جوادش نمک است
دهم ماه رجب نیمه شبش دیدنی است
یک گلستان کرم و وقت کرم چیدنی است
تا سحر زمزمه دارد صدفی با گوهرش
بوسه ریحانه زند گه لب و گه بصرش
همچو خورشید که بنشسته هلالی به برش
روبرو شد رخ اربابِ رضا با پسرش
خانهی شاه خراسان گل و گلشن کده شد
بر جبینِ پسرش نام محمّد زده شد
امشب از امرِ رضا کارِ حکیمه طرب است
تا سحر مرغِ پرستارِ مهِ نیمه شب است
دیده طفلی رخش شهد و زبانش رطب است
چشم وا کرده همی حمد و ثنا را به لب است
این چه طفلیست که یک معجزهاش زمزمه است
به خدا عشق رضا و علی و فاطمه است
سرود
فرشتهها خنده زنان
پیش خدا میون عرش
ستارهها رو میریزند
از آسمون به روی فرش
چون که یه یار آشنا داره میآد
گل پسرِ امام رضا داره میآد
یا جواد ابن الرضا ـ یا جواد ابن الرضا (2)
کرشمهی این گلِ عشق
دل میبره ز اولیاء
یک سره نازش میخرند
هم اوصیاء هم انبیاء
صفا داره دیدن روی ماهِ او
دل ز همه میگیره یک نگاهِ او
یا جواد ابن الرضا ـ یا جواد ابن الرضا (2)
شه پسرِ امام رضا
کرده مرا کن فیکون
کی میشه دل را بِکُشَد
با اون دو چشمِ ذوالفنون
امشب و ای خدا نگیر ز عاشقون
عشقِ جواد نشسته در روح و روون
یا جواد ابن الرضا ـ یا جواد ابن الرضا (2)